۱۳۸۸ اردیبهشت ۶, یکشنبه

۱۳۸۸ فروردین ۳۱, دوشنبه

من خطاب به آيكون خاموش او:
چقدر دلتنگت هستم. كاش باز هم مي ديدمت. كاش باز هم اونجوري كه بلد بودي هميشه نازم رو بكشي نازمو مي كشيدي. كاش باز هم صدام مي كردي فقط و مي گفتي "فقط مي خواستم اسمتو صدا كنم، كاري باهات نداشتم" كاش بازم مي گفتي ... بازم مي بوسيدي ... كاش ... بيا... من اينجا منتظر تو زل زدم به صفحه مانيتور و آيكون خاموش تو ....

من خطاب به آيكون روشن او :
من يه زن شوهردارم، شوهرم رو هم دوست دارم. همه زندگيم هم عاليه. توهم بهتره جاي اينكه با من حرف بزني بري دوست دختر جديدتو ببري بيرون.

۱۳۸۸ فروردین ۲۷, پنجشنبه

نگار محتوم

شوهرم رو دوست دارم.
اما چطور او رو فراموش كنم ...
من بي عشق ازدواج كردم....
چون او منو از عشق بيزار كرد
اما حالا نمي تونم او رو فراموش كنم.
از كلمه سرنوشت به اندازه خيانت ذهني خودم متنفرم

اولين حرف

اول از همه سلام

قبل از هر چيزي مي خواستم واسه كسان غير گيلك زبان "ماياق" رو معني كنم.

"ماياق به فانوس هاي دريايي كوچك معلق تو آب مي گن كه به خاطر ساختار مخروطي شون اگر حتي دريا بدترين وضع طوفاني رو داشته باشه هيچ وقت غرق نمي شن و هميشه سرپا مي مونن."